شهر، کرونا، معماری
زمان مطالعه: 6 دقیقه
در شرایط عادی، فضاهای شهری پر از جمعیت هستند. شهروندان هر روز، این فضاها را پر و خالی میکنند تا در آن به ایفای نقش شهروندی خودشان بپردازند. امروز که بیشتر شهرهای جهان درگیر شرایط پاندمیک شده، اکثر شهروندان قرنطینهی خانگی را تجربه میکنند. در چنین شرایطی، چه بر سر فضاهای شهری میآید؟ نیازهایی که پیشتر در این فضاها پاسخ داده میشد، امروز چگونه پاسخ داده میشود؟ اهمیت معماری در این میان چیست؟
زندگی عادی و رفتارهای روزمرهی مردم در شهرهای مختلف دنیا، اغلب مستلزم حضور در شهر و فضاهای عمومی است. انسانها برای رفتن به محل تحصیل، کار، دیدن دوستان و بستگان، انجام امور اداری، خرید، تفریح یا صرفاً تمایل به حضور در یک فضای غیرخصوصی، از خانه خارج میشوند. شهرهای مختلف هم برای پاسخگویی به این نیاز شهروندان، پاسخهای متفاوتی آماده میکنند. کیفیت و میزان حضور یک شهروند در فضاهای عمومی آن شهر، متناسب است با بستر و امکاناتی که آن شهر در پاسخگویی به این نیاز دارد. اما امروز، در بیشتر نقاط پرجمعیت جهان، وضعیت فضاهای عمومی به هم شبیهتر شده است. بیشتر آنها خالی از جمعیت هستند. چه آن شهروندانی که برای هرگونه تفنن به فضاهای عمومی میآمدند، و چه آنهایی که به قصد کارهای ضروری روزمره از خانه خارج میشدند، این روزها بیشتر در خانههایشان ماندهاند. خالی ماندن فضاهای عمومی شهر از شهروندان، وضعیت را هم برای شهروندان و هم برای خود این فضاهای عمومی تغییر میدهد.
فضاهای عمومی حدفاصل فضاهای خصوصی (و نیمه خصوصی) هستند که حضور فعالانهی عموم مردم را ممکن میکنند. چه آن فضای شهری محصور باشد، چه کاملاً باز. اینگونه فضاها در واقع عرصهای هستند که مردم در آن -تا حدودی- آزاد هستند با یکدیگر در چهارچوبهای خاص، برساختهی همان جامعه، مراوده و مشارکت کنند. پس فضاهای عمومی در یک شهر محل نمود حضور و مشارکت شهروندان است. کیفیت این فضاها و نحوهی مواجههی شهروندان با آنها اغلب از ذهنیتی خبر میدهد که شهروندان (و البته حاکمانشان) نسبت به حق مشارکت مردم و جایگاه ایشان دارند. خالی ماندن این فضاها یعنی قطع جریان مشارکت مردم در شهر و جامعهای که در آن زندگی میکنند. در مجموع، میتوان گفت که یکی از تبعات خالی ماندن فضاهای عمومی برای مردم آن است که امکان حضور آزادانه، مردمسالارانه و فعال را از دست میدهند. حضوری که حق و نیاز یک شهروند در بطن شهر است.
علاوه بر سلب حق نقشآفرینی در شهر، اتفاق دیگری که رخ میدهد کاهش ارتباطات مردم با یکدیگر است. امری که در وهلهی اول بدیهی به نظر میرسد اما در شرایط امروز، میتواند بحران را تشدید کند. یکی از الزامات تابآوری در دشواریها، حفظ روابط اجتماعی و گستردگی ارتباطات است. انسانها به میزانی که با یکدیگر رابطه و نقشآفرینی اشتراکی داشته باشند، میتوانند اثرات روانی بحران را با صرف هزینهی کمتر، پشت سر بگذارند. تقریباً مهمترین عرصه برای شکلگیری این نقشآفرینی و ارتباط دو سویه، فضای شهری است. فضاهای شهری در واقع محضری هستند که امکاناتشان را در اختیار شهروندان قرار میدهند، تا شهروندان بتوانند با ابزارهای خودشان فضاهای شهری را از ارتباطات موثر غنی سازند. پیامدهای مثبت این غنیسازی شهروندان را در گذر از بحران و تابآوری یاری میکند.
انتشار تصاویر فضاهای عمومی در وضعیت خالی (در برخی کشورها) یا بسیار خلوت، حالتی جدید از این فضاها در ذهن میسازد. در شرایطی که شهروندان به حفظ ارتباط و مشارکت -همچنان- نیاز دارند، شهر ابزارهای خود را برای فراهمآوری چنین امکانی از دست داده است. این فضاها پیش از این با حضور فعال مردم، و از زاویهی دید مردم تصویر میشدند. چرا که ذاتاً برای شکلدهی چنین حضوری ایجاد شده بودند. اما امروز با هیبت خالص و کاملاً عاری این فضاها مواجه هستیم. تصاویری چنین افراطی از فضاهای عمومی به نوعی تصویر همیشه پذیرا و همیشه فراخوان ما از آنها را تحتالشعاع قرار میدهد، حال آنکه خاصیت این فضاها در حضور و مشارکت مردم (در شرایط مختلف) بود. به عبارت دیگر، مردم با خالی گذاشتن فضاهای شهری، عامل معنابخشی به این فضاها را از آنها پس گرفته و هویت آنها را مخدوش کردهاند.
در چنین شرایطی، حضور شهروندان از عرصههای فیزیکی دموکراتیک شهر، به عرصههای مجازی کشیده میشود و با هم بودن شهروندان -بیشتر- در بطن فضاهای خصوصی جریان پیدا میکند. یعنی وقتی صریحترین مجال نقشآفرینی فعال از ایشان ستانده میشود، خلأِ ایجاد شده با ابزاری دیگری پر میشود که البته در بسیاری خصوصیات متفاوت است. فضاهای مشارکت در بستر اینترنت (مشخصاً شبکههای اجتماعی) اغلب گسترده و غیرمحلی هستند. قوانینی ناظر بر نقشآفرینی در آنها جریان دارد که گاهی -بیرحمانه- به سمت یک صدایی حرکت میکنند. در این فضاها، امکان حضور تقریباً همگی افراد به هر شکلی، با هر مدت زمانی و در هر ساعتی وجود دارد؛ آداب اجتماعی مشارکت تغییر میکند؛ ابهام تشدید میشود، و امکان حضور افراد با هویتی برساخته و موهوم فراهم است. با این حساب، مردم در فضاهای مشارکتی آنلاین حضور پیدا میکنند و ارتباطات خود را در آن فضاها ادامه میدهند. پس فضاهای تهیای که معنامندی آنها در گرو حضور مردم بود، مجدداً تهی شده و به شکلهای غیرفیزیکی بازیافت میشود. در مقابل، خالی شدن فضاهای شهری باعث پرمصرف شدن واحدهای معماری (خانهها) میشود.
با این حال، در برخی کشورها مواردی را میبینیم که مردم ضمن حفظ قرنطینه و محصور شدن در واحد معماری، ارتباط و مشارکت خودشان را نگسستهاند. برای نمونه شهروندان چینی از پنجرههای منازلشان برای سلامتی شهرشان شعار میدهند، اهالی ایتالیا در بالکن آواز میخوانند یا نیروی پلیس در محلهها ساز میزند، یا در شهرک اکباتان تهران، به صورتی هماهنگ در منزلهایشان ورزش میکنند (و البته دو روز بعد، در جشن چهارشنبهسوری همگی به هم تنه میزنند!). میتوان گفت که این رفتارهای مشارکتی، در شرایط بحران، بر اثر احساس نیاز مردم به مشارکت جمعی شکل گرفته. ولی در نهایت، این معماری است که افراد را برای انجام چنین فعالیتهایی توانمند کرده است. در شرایطی که فضاهای شهری کماعتبار شدهاند و شهروندان بیشتر زمان خود را در واحدهای معماری سپری میکنند، معماری به واسطهی آنکه هم بیش از پیش مصرف میشود و هم امکان پر کردن خلأها را به کاربرانش میدهد، اعتباری بیشتر پیدا میکند. معماری میتواند این امکان را فراهم آورد که واحدهای معماری به بستری متصل از واحدهای مختلف تبدیل شده و در پاسخ به خالی شدن فضاهای شهری، ایفای نقش کند. چنین اتصالی، نسبت به اتصال شکل گرفته در فضای مجازی، به کارکرد فضاهای شهری نزدیکتر است.
درمجموع، خالی ماندن فضاهای عمومی شهر، برای شهروندان چنین پیامی را دارد که این فضاها از اعتبار و معنا تهی شدهاند و در عوض فضاهای دیگری (ذاتاً مجازی) اعتبار یافتهاند. در این شرایط، ارتباطات موثر و نقشآفرینی انسانها تحتالشعاع قرار گرفته و ابزار تابآوری نیز از آنها ستانده میشود. پس در همان حال که عرصهی مشارکت مردم از شهر به اینترنت تغییر میکند، مکان مشارکتورزی ایشان نیز به واحدهای معماری (خانه) محدود میشود. یعنی علاوه بر آنکه تمام فعالیتهای روزمرهی شهروندان در یک واحد معماری خلاصه میشود، امکان مشارکت ایشان، که نیازی است اساسی، هم در همین بستر فراهم میشود. میتوان گفت که در این شرایط، امکاناتی که معماری در اختیار کاربرانش قرار میدهد اهمیتی مضاعف پیدا میکند. این امکانات میتواند ابزارهایی برای تلطیف سبک زندگی شهروندان و انبساط خاطر و آرامشبخشی به ایشان در روزهای قرنطینه باشد، یا آنکه ابزار پاسخگویی به نیازهای اساسی مثل تعلق به یک کلّ بزرگتر (واحد همسایگی) و یا مشارکتپذیری را شامل شود.